عـَزیــز בلــ کــَســـے بـــوבمــ
برای همیشه داشتنت،نماز آیات میخوانم، ماه من....
سلام دوست جونیامـــــــــ ــــــــــ
من اومدمــــــــ ــــــــــ
چه طورین؟
هومــــــــ ــــــــــ؟
خوبیـــــ ـــــــــــ؟
سمیرا هم خوبه امتحان پایان ترمم شروع شده دارم مث چی میخونم
ببخشید اگه دیر به دیر میام پست میذارم اما به همتون سر میزنم........
راستی قابل توجه آقاپسلای محترم........مرسی که باهام همدردی میکنید اما اینو بگم که من تنها نیستم و خدا جونمو دارم.......
لطفا pm خصوصی نذارین
ببخشید عصبانی شدم
و از این وضعم خیلیم راضیم.......اوهومــــــ ــــــــ
سمیرا
چقــدر باید بگذرد؟؟
تا مـن
در مـرور خـاطراتم
وقتی از کنار تــو رد می شوم.
تنـــم نلــرزد…..
بغضــم نگیــرد…..
غیرت دارم روی
خاطراتمان
برای هر کسی
تعریفشان نمی کنم
تو فقط مرد باش
... و
.
.
.
انکارشان نکن
خدایا !
من تورا می خواهم
در میان همهمه ی تشویش ها
بارالها !
یاری ام ده ...
که خسته و ناتوان شده ام
پشتیبانی ام کن که تنهای تنها شده ام
دلواپسی هایم را به تو می سپارم
چرا که می دانم تنهاترین دلسپرده ای
دلبندت را تنها مگذار ... گم می شوهنوز هم میتوانیم مثل نگاه یک کودک، پاک باشیم
هنوز هم میتوانیم مانند یک سلام ،ساده باشیم
هنوز هم میتوانیم مثل یک پرنده ، آسمانی باشیم
کافیست چشمانت را ببندی و آرام خدا را صدا بزنی
... باور کن!
از ظهر تا دم غروب طول کشید
دشتی را شخم زدم تا دفنش کنم
بد عادت شده بود
جلوتر از من راه می رفت تا زودتر به تو برسد
سایه ام را می گویم
که خواب دیده بود تو به دیدارش آمده ای ....
تمام تنم می سوزد از زخم هایی که خورده ام
دردِ یک اتفاق که شاید با اتقا قِ تـو
دردش متفاوت باشد ویرانم می کند
من از دست رفته ام ، شکسته ام
می فهمی ؟
به انتهایِ بودنم رسیده ام ؛
اما اشک نمی ریزم
پنهان شده ام پشتِ لبخنـدی که درد می کند .......
و هیچـ کسـ نفهمید کهـ چهـ شدمـ...
نهـ ماهـ بودمـ، نهـ خورشید...
اما هیچـ دلیـ سراغـ مرا از آسمانـ تنهاییـ اشـ نگرفتـ
گوییـ ابرها هیچـ اند
و فقط ابرند و باید ببارند...
و تنها باریدمـ...
خستهـ ام...
میخواهم برایت تنهایی را معنی کنم!
در ساحل کنار دریا ایستاده ای ,
هوای سرد ,
صدای موج
انتظار انتظار انتظار
... ... به خودت می آیی ,
یادت می آید دیگر نه کسی است که از پشت بغلت کند ,
نه دستی که شانه هایت را بگیرد ,
نه صدای که قشنگ تر از صدای دریا باشد
اسم این تنهایی است
کارامروزم نیست که بغض می کنم به حرفهایی که نمی فهممشان!
لج میکنم باخاطره هایی که نمی خواهمشان!
ومی شکنم
زیربارنگاههایی که نمی شناسمشان!
تومی دانی٬
چرافاصله اینهمه دور و
گریه اینهمه فراوان و
خانه اینهمه سوت و کوراست؟
تو می دانی
چه شدراه دریا را گم کردیم؟
چه شدنفسهایمان بوی غربت گرفت؟
ازمن نپرس!!!
من سالهاست تنها چشمان تورا می خوانم.
بامن از دریا
ازباران
ازخواب خوش کبوتران مهاجر
بامن از هرآنچه در سینه داری سخن بگو.
من نیزخواهم گفت.
برایت ازدل بیقرار و
پای جامانده در راه و
خوابهای بی توکابوس و
هرآنچه در سینه دارم خواهم گفت.
خواهم گفت:
عطردریا که در کوچه می پیچد
می فهمم آمده ای.
واعتراف خواهم کرد:
چشمان تو اگر نبود
کافر می شدم به خدایی که سیاه را آفرید!
غمگینی
می دانم!
چشم هایت را بسته ای
به آدمهایی فکر می کنی
که گرگها را تکه پاره می کنند
و به بهشتی که تا ابد خالی خواهد بود
چرا دستهای ما را این قدر کوچک آفریده ای ؟
و هیچ گاه آیا فکر کرده ای
که این دلهای شیشه ای
با تلنگری
می شکند؟
پروردگارا !
چشمهایت را باز کن
غمگین نباش
شاید معجزه ای بشود
عصای موسی را کجا گذاشته ای ؟
هیچ
اگر دری میان ما بود
می کوفتم
درهم می کوفتم
اگر میان ما دیوار بود
بالا می رفتم پایین می آمدم
فرو می ریختم
اگر کوه بود ، دریا بود
پا می گذاشتم
برنقشه ی جهان و
نقشه ای دیگر می کشیدم
اما میان ما هیچ نیست
هیچ
و تنها با هیچ
هیچ کاری نمی شود کرد
شهاب مقربین
انگار از همان اول ؛
آخر قصه بود ...!
همان شبی که مــن ،
سر به هوای تو گم شدم ...!
و تـــ ـــو ؛
سر در هــــــوای دیگری رام
عـادت کـرده ام
نـگـاه کنـم بـه آدم هایی که
از دور می آیـند
تـا آن زمان که ثـابت شونـد
" تــو " نـیستـند
دیــروز
تــازهـ فهمیــدمـ
در چهـ بلنــداییـ ، آشیــانهـ داشتمـ
وقتیــ از چشمهــایـتــ افتــادمـ
هنـوز دستـ و پای دلمـ درد میکنــد
چهـ سختــ استــ شکستنــ
امــآ هنــوز همـ
دوستتــ دارمـ...............
ایـن روزهـ ـا
همه به مـטּ دلتنگی هـدیه میـدهنـد
آتش بس اعلـام کنیـد
دارد تـمامـ میـشـود
دلـ ــم
خـیره به دور دسـت شـاید شَرق شـاید غَرب
بیـا آخرین شاهکارت را ببین مـُجسمه ای ساخـته ای به نـام " مـَن" !
نگـــــــران نباش،
" حــــال مـــن خـــــوب اســت " بــزرگ شـــده ام ...
دیگر آنقــدر کــوچک نیستـم که در دلـــتنگی هـــایم گم شــوم!
آمـوختــه ام،
که این فـــاصــله ی کوتـــاه، بین لبخند و اشک نامش" زندگیست "
آمــوختــه ام که دیگــر دلم برای " نبــودنـت " تنگ نشـــود . . .
راســــــتی، دروغ گـــــفتن را نیــــــــز، خــــــــوب یاد گـــرفتــه ام ...
" حــــال مـــن خـــــــوب اســت " ...خــــــوبِ خــــوب........
چقدر خوب است ...
که اینهمه آدم ..
همنام تو اند..!
حالا هرکسی، هر کجا ..
عزیز دلش را صدا کند !
من ناخواسته ..
به یاد " تو " می افتم
تا پاک شود هرچه رد پای توست
جای دوری نرفته ام ...
جای دوری نمی روم !
می روم
کمی باران را با دلم
یا دلم را با باران
یکی کنم...........
الان که این پستو میذارم..........واقعا داره بارون میاد
یک جور دیگر می پرستم...
اینه حال و روز من..........
مـــــــــن زخمــــــــهای بی نظیری به تــن دارم
اما تــــ ـــــو مهــــربان تــــرینشان بودی ،
عمیـــــق تــــرینشان ،
عــــزیــــــــز تـــرینشان !
بعــد از تــــ ـــو آدم ها
تنها خــــراش های کوچکی بودند بــر پوستـــــم
که هیچ کـــــــدامشان
به پای تـــــ ــــــو نــــــرسیــدند
به قلبــــــم نـــــــرسیدند
را با خودتان ببــــــــــــــریــــد
هر جا که می
بینم نوشته است :
” خواستن توانستن است ”
آتش می گیرم
!
یعنی او نخواست که نشد ؟
نمیدانم رفتی یا فرار کردی…..
بعضی ها می روند تا فرار نکرده باشند،بعضی ها فرار می کنند تا نرفته باشند…..
ساده تر بگویم نیستی
مـهـربـانـی تـا کـــــــی ؟؟
بـگـذارسـخـت باشم و سـرد !!
بـاران کـه بـاریــد … چـتـر بـگـیـرم و چـکـمـه !!!
خـورشـیـدکـه تـابـیـد … پـنـجـره ببـندم و تـاریـک !!!
اشـک کـه آمـد … دسـتـمـالـی بـردارم و خـشـک !!!
او کـه رفـت نـیـشخـنـدی بـزنـم و سـوت
می خوابم...شاید رویای زیبای تو راببینم..
بیدار میشوم...شاید از رویا زیباتر هم باشد!..
می خندم...شاید غم دوری کمرنگ شود..
می گریم ...شاید بغض دلتنگی رهایم سازد..
می روم...شاید آخر جاده تو باشی..
می مانم...شاید زودتر از من،تو بیایی!..
می سوزم...شاید تقدیرمان جداییست..
می سازم...شاید صبر، تورا به من برگرداند ..
می میرم...شاید عشقم را برای همیشه از دست داده ام..
زنده میشوم...شاید باهرتولدی عشق نیز متولد می شود..
بی تو اما عشق بی معناست ، می دانی؟
دستهایم تا ابد تنهاست ، می دانی؟
آسمانت را مگیر از من ، که بعد از تو
زیستن یک لحظه هم ، بی جاست ، می دانی؟
*دوستت دارم* - همین ! – این راز پنهانی
از نگاه ساکتم پیداست ، می دانی؟
عشق من ! – بی هیچ تردیدی – بمان با من
عشق یک مفهوم بی « اما» ست ، می دانی؟
این عکسو خودم درست کردم.....عاشق متنشم
خسته ام می فهمید؟!
خسته از آمدن و رفتن و آواره شدن
خسته از منحنی بودن و عشق
خسته از حس غریبانه این تنهایی
به خدا خسته ام از اینهمه تکرار سکوت
به خدا خسته ام از اینهمه لبخند دروغ
به خدا خسته ام از حادثه ی صاعقه بودن در باد
همه ی عمر دروغ گفته ام من به همه
گفته ام: عاشق پروانه شدم !
واله و مست شدم از ضربان دل گل !
شمع را می فهمم !
کذب محض است
دروغ است
دروغ !
من چه می دانم از احساس پروانه شدن ؟!
من چه می دانم گل ، عشق را می فهمد ؟
یا فقط دلبری اش را بلد است ؟!
من چه می دانم شمع
واپسین لحظه ی مرگ حسرت زندگی اش پروانه است ؟
یا هراسان شده از فاجعه نیست شدن ؟!
به خدا من همه را لاف زدم !
من نمی دانم عشق ، رنگ سرخ است ؟! آبی ست ؟!
یا که مهتاب هر شب ، واقعاً مهتابی ست ؟!
خواستم صادق و عاشق باشم !
خواستم مست شقایق باشم !
خواستم غرق شوم در شط مهر و وفا
اما حیف
حس من کوچک بود
یا که شاید مغلوب
پیش زیبایی ها !
به خدا خسته شدم می شود قلب مرا عفو کنید؟!
و رهایم بکنید
تا دلم باز شود ؟!
خسته ام درک کنید
می روم زندگی ام را بکنم
می روم مثل شما،
پی احساس غریبم تا بازشاید عاشق بشوم...
نه اسمش عشق است،نه علاقه،نه حتی عادت.
حماقت محض است دلتنگ کسی باشی که دلش با تو نیست
همیشه دلتنگ توام
می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که پــــدر تنها قهرمان بود عشــق ، تنـــها در آغوش مــادر خلاصه میشد بالاترین نــقطه ى زمین ، شــانه های پـدر بــود بدتـرین دشمنانم ، خواهر و برادر های خودم بودند تنــها دردم ، زانو های زخمـی ام بودند تنـها چیزی که میشکست ، اسباب بـازی هایم بـود و معنای خداحافـظ ، تا فردا بود !!!
من خدا را دارم........
کوله بارم بر پشت...
سفری بی همراه........
گم شدن تا ته تنهایی محض........
سازم با من گفت...
هرکجا لرزیدی....از سفر ترسیدی.......تو بگو از ته دل.......
من خدا رادارم
من و سازم چندیست که فقط با اوییم......
لیاقت....
این تو نیستی که مرا از یاد برده ای!
این منم که به یادم اجازه نمیدم حتی از نزدیکی ذهن تو عبور کند...
صحبت از فراموشی نیست...
صحبت از لیاقت است ....!
گمانم این بود که اگر به دستانت تکیه کنم پشتم به کوه است
دارم از تو دور میشم.........داره تنها میشه قلبم.......
میدونم نبودن تو جونمو میگیره ... کم کم.........
چیزی از تنم نمونده بعد دل شکستن تو......
یه اتاق ساکت و سرد منو فکر رفتن تو..........
دوست دارمممممممممممممم.........دوست دارم هنوز عشق منی.........
میدونم منو از یاد میبری.......
بهونه نفس کشیدنم تویی...دوست دارم تو قلب من فقط تویییییییییی..............
دارم از یاد تو میرم........بی تو هرلحظه میمیرم......
ته زندگیم همین جاست..............
بدون اینو که میمیرم
میگم عاشق تو هستم ..............
بی تو آروم نمیگیرم
دوست دارمممممممممممممم.........دوست دارم هنوز عشق منی.........
میدونم منو از یاد میبری.......
بهونه نفس کشیدنم تویی...دوست دارم تو قلب من فقط تویییییییییی..............
دارم از یاد تو میرم........بی تو هرلحظه میمیرم....