دِلَمـــ حُضور ِ مَردانــہ می خواهَد ..
نَــہ اینکــہ مَــــرد باشَــــــد
نَــہ ! .. مَــردانــہ باشَــد
حَرفــَــــــشْـــ ...
قُولـَــــــشْــــ ...
فِکـــــــرَشْــ ...
نِگاهَـــشْـ ...
و قَلـبَشْــ ...
آنقَدر مَردانــہ کــہ بِتَوانـْـ تا بینَهایتــِ دُنیا بـــہ او اِعتماد کَــرد
تکیــہ کــَرد......!
++ میخواهم چشم هایم را به بیمارستان ببرم
مدتیست در خواب جایشان را خیس میکنند!
چه رنج آور است!!
میسابم با سوهانی تمام اندامم را
++فحش میدی نه اینکه دوستش نداری
چون نبودنش داره نابودت میکنه!
تمامـِ خَندهـ هایمـ رآ نــذر کردهـ امـ کهـ گریه امـ نگیــــرَد،
امـ ـآ شَبـ ــها..
وآی اَز شَبــ هآ...!
هَوایــــِ آغوشتـــْـ دیوانه امـ میکُنـ ــد،
و مَنــــ دَر اَشکــــْ غَـ ــرقــــ می شَوَمــــــ...!
تـ ــو بیــآ ،
مَنـــ میشومـ لیلی اتـــــ
اَصلا میشَوَمــــ سهرابــتــــ ؛
بگـ ــویـد نوشــــ دارو هــمـ پذیرُفــتـهِ میشَـ ــود
حَتـی بَعـ ـــد مَرگَمـــ .
خدایا!
حکمت قدم هایی که برایم بر میداری آشکارکن
تا درهایی راکه به سویم میگشایی ندانسته نبندم
و درهایی که به رویم میبندی به اصرارنگشایم!!!!!!!!
++ آمین
برای خوشبختی چیز زیادی نمیخواهم ...
همین که آغوش تو باشد و
هرم لبانت...!
++ در آخرین بوسه لبخندم روی لب هایت جاماند.
رفــتــﮧ ای ؟
بـــﮧ درک !
هنــوز هم بهـــتریــن هـا وجـــود دارنـــد
دنــبال ڪسی خواهــــم رفــت ڪــــﮧ مــرا
بـــﮧ خاطـــر خــودم بــخواهـد
نـه زاپــاسی برای بازیـچـه بودن
گـاه בلـمــ مےـگـیرב
گـاه زטּـבگــے ســخـتــــ مےـشـوב
گـاه تـטּـهـا , تـטּـهـایـے آرامـشــ مـے آورב
گـاه گـذشـتـهـ اذیـتـمـ مـیـکـنـב
ایـטּ `گـاه هـا`... گـهـگـاه تـمـامــ روز و شـبــ مـنــ مےـشـو טּـב
آטּـوقـت بـغـض گـلـویـم را مـےـگـیـرב !
בرسـت مـثـل هـمےــטּ روزـها ...
پُــــر از خـاطــره بـارانــم ...
قمــــــار زندگــــــِ ام را به کســـــــِ باختـــــــــم که ""تکـــ دل"" را با ""خشت""بریـــد...
جریمـــه اش یک عمـــر حسرتـــــــ شد ...
چه باختـــــــــ زیبایــــــــــــِ بــــود...
روزگاری خواهد رسید همچنان که در آغوش دیگری خفته ای ، به یاد من ستاره ها را خواهی شمرد تا آرام شوی ...
دلت هوایم را خواهد کرد ...
به یاد خواهی آورد باهم بودن هایمان را ...
به یاد خواهی آورد خنده هایم را ...
به یاد خواهی آورد اشک هایم را ...
به یاد خواهی آورد آغوشم را ...
مطمئنم در آن لحظه در دلت می گویی : من آغوشت را می خواهم .
ایـــن لحظه هــا
تنــــم یــه آغــوش گرم می خواهــــد با طـــعم عشــق نه هوس.
ایــن لحظـــه هــا
لبــانم رطوبــت لبــهایی را می خواهـــد با طعم محبت نه شهوت
این لحظــه ها
گیسوانـــم نوازش دستی را می خواهــد با طعم ناز نه نیـــاز
این لحظـــه ها
تنی می خواهم که روحــــم را ارضـــا کند نه جســـمم را
دلَـــــم یکـــــ ڪـوچـــــﮧ مــےخـــــواهَــــد
بی بن بَـــســـٺ . . .
وَ بــــارانـــے نَــــمــ نَــــمــ . . .
وَ یڪــــ خـــــدا ،
ڪــــﮧ ڪـــمــے بــــا هَــــم راه بــــرَویـــــم !!!
از آدم هــآ بگــذر !
دلـَـت را گنده تــَر کن
نـ ـآراحتِ این نبـ ـاش
که چـ ـرا جاده ی رفاقــَـت با تـ ـو همیشه یکــ طرفه استــ . . .
مهــم نیست اگر همیشه یک طرفــه ای . . .
شــآد باش کــه چیزی کم نگذاشتـه ای
و بدهکــارِ خودت ، رفاقـت و خدایتــ نیستی . . .
چه دوستم داشته باشی و
چه ازمن متنفر باشی
در هر صورت بهم لطف میکنی
چون اگه دوستم داشته باشی
تو قلبت هستم و اگه ازم متنفر باشی
تو ذهنتم
(شکسپیر)
++ بــ ـا بـــ ــا لایک داره هااااااا
انســـــــــانهاى بــــــزرگ ،
دو دل دارنــــــــد ؛
دلـــــى که درد مى کشـــــــــــد و پنهـــــــــــــــان است
و دلـــــــــــــــى که میخندد و آشکـــــــــــــــار است.
++ آقــ ـــا من از همیناما
کـــــــــــم بــاش
از کم بودنت نتــــــــرس
اونی که اگـه کم باشی ولــــــــت میکنه،
همونه که اگه زیـــاد باشی حیفو میلت میکنه. . .
++ آهای یه نفر مرسی واس بودنت
بعضیها …
بهتر است در حد یک آرزو بمانند …
برآورده شدنشان …
به بهای شکستن دلت تمام میشود
امروز نبودی ،
اما خیلی چیزها بود !
من بودم ،
باران بود ، چتر بود ،
بغض بود
و اینکه همراه همیشگی ام هم بود !
“جای خالیت را می گویم”
قرعه کشی تمام شد …
تو به اسم دیگری درآمدی …
تقدیر جای خود …
اما لااقل اسم مرا هم در کیسه ات می انداختی
++ از سنگینی نگاه ، منتظرم ، پنجره ها کلافه اند ،
اگر نمی آیی بگو تا اینقدر پنجره ها را زجر ندهم ، چشم هایم به جهنم
امــ ــروز تولــ ــد همــ ـون مخـ ـا طب خاصمــ ــه
کــ ـــ ــسی که این وبلاگــ ــو از روز اولــ ــ واســ ــ اون درســ ـــت کردمــ ـــ
2سـ ــال تمــ ــوم همــ ــه چیم شده بودی
هر چی تو این وبــ ــ میذاشتمــ ــ حرفــ ــای دلم بود
کنــ ــارم بودی امــ ــا 1کی دیگــ ــه تو دلــ ــت بود
لــ ــعنــ ــت به تــ ــو
تــ ــولــ ـدت مبــ ــارک آقــــ ـــا
7 ــ ــ ـ 2 ــ ــ 1392
ببیــ ــن هنــ ــوز تو لــ ــدتو یادمهــ ــ
اما از امروز دیگهــ ــ تمومــ ـ
The End
دیگــ ــه حق نداری برگردیــ ــ
منم دیگــ ــه واست نمینویسمــ ــ
اگه همــ ــ بخــ ــوام نمیتونــ ــم
چــ ــون
دلــ ــم دیگه مال تو نیستــ ــ
همــ ـه چیــ ــز عوضــ ــ شد جــ ــز تو
عــ ــزیزم از هــ ــمون اول عوضــ ــی بودیــ ــ
آخــ ـرین پســ ــتمه واس تــ ـو
از این به بعد واس خــ ــودم مینویسـ ـم
++ هی لعنتی
تنهایی...بی تو نه شعر میچسبد..نه مرورخاطره..نه هیــــچ چیزدیگر..من دلـــ ــمـ نفس هایت رامی خواهد.. میفهمی؟؟؟
عمو زنجیر باف
: بعـله
زنجیر منو بافتی؟
:بـعله
غلط کردی مرتیکه ی نفهم پشت کوهی !!
++ بعـــ ـــ لــ هــ
هی لعنتـــــــــــــی...
بگو تمام تـــــــــو مال مــــن است
دلــــــــم میخواهد
حســـادت کنم به خـــــــودم…
++ حسودم دیگه....
نـ ﮧ حـوصـلـ ﮧ خـوانـدن دارم
نـ ﮧ دیـدن
نـ ﮧ شـنـیـدن
امـشـب بـا من ...
به زبـان بـوسـ ﮧ حـرف بـزن...
++ این 1دونه پستم واسه تنوع
++ بله دیگهههه
دِلَمــ بَرایــــِ آرامِشــــــِ صــــِدایَتــــــ
بَرایــــِ دوستَتـــــ دارَمـ هایتَــــــ
دِلَمــــــ ، بَرایــــِ تـــــو
تَنــــــگ شـُـــدِهــ
++ دلم برات تنگه لعنتی
-خیلی عذر می خوام،یه سوال داشتم
اگه جسارت نباشه می خواستم بدونم شما تا حالا با مردی ارتباط داشتی؟
-ولله نه بخدا، دروغ چرا، دور از جون شما همشون نامرد بودن!
-؟!!
++ مرد کجا بود بابا
اینکه ناخن هایم را کوتاه نمیکنم
دلیل " هپلی " بودن نیست آقازاده
زیر این ناخن ها
غبار تن توست
همان وقت هایی که
اندام دخترانه ام
مچاله می شد زیر فشار بازوان مردانه ات
و کمرت خراش بر میداشت
زیر لمس ناخن هایم ....
++ یکم عقلتو به کا بندازی به جایی بر نمیخورها
بعضی ها میتونند خودشون رو گاو فرض کنند !
اما نمیتونند دل ما رو طویله حساب کنند . . . !
++دلم من طویله نیست هر وقت بخوای سرتو مث گاو بندازی پایینو برگردی...
تو می روی
و من پشت سرت مه می پاشم
بگذار جاده ها مه آلود باشند
در مه گرگ ها
خوب سفر می کنند...
خوب شکار می کنند...
++بای بای آقا گرگه
ــ نشسته ام....
ــ کجا؟
ــ کنار همان چاهی که تو برایم کندی!
-عمق نامردی ات را اندازه می گیرم ...
گوش به زنگ پستچی ها نباش!
دیگر نامه هایم را
با مهر لبانم
ــ به آدرس چشمانت ــ
پست نمی کنم
هیچ اتفاق خاصی نیفتاده !
ستون حوادث خالیست . . .
هنوز زنده ام بی تو !
باورت میشود ؟
ببین جانم !
رفتنت
آنقدر ها هم که فکر میکنی فاجعه نیست ها
نگات مثل بارون می مونه و قلبم مثل کویر!!
و می دونی که کویر بدون بارون زنده ست !
هههه
پس برو بمیر...
ببخشید که ساده بودنم دلتو زد...
ببخش اگر عشق ورزیدنم چشماتو بست...!!!
میرم تا اونا که توانا ترند...
تو رو به پوچ بودنت برسونن!!
معذرت
ببین جونم
لزومی ندارد من همونی باشم که تو فکر می کنی...
من همانی ام که حتی فکرش را هم نمیکنی !!
لبخند می زنم فکر میکنی بازی رو بردی...
هرگز نمی فهمی من با هر کسی رقابت نمی کنم...
درگیر من نشو، همـدم نمیشوم !
شاید بی کس و کار شده باشم
اما هنوز
مثل تو ...
بی همه چیز نشدم !
کاش منم مثل گربه ها
با چند لحظه بو کشیدن
می فهمیدم
که هر آشغالی مثل تو
ارزش وقت گذاشتن نداره!
هر جا سخن از اعتماد است ،
نام یه آشغالی که از اعتمادم سو استفاده کرده می درخشد....!