ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
آشنای دیروز
بببین !
دلباختگی ام را
مثال دیوانه ها
زل میزنم به هر عابری
به امید اینکه تو باشی
نیستی و می گذرند
اما نه غم ها !
می مانند
قسم خورده ی نیامدنت
سال هاست ...
قلم به دست
از تو نوشتم
از تو گفتم
شاید ببینی و بگذاری بگذرد
این روزگار به شادی بر من
اما با تو
تو که نباشی
شادی هم باشد
غم است انگار
دیگر به چه زبانی بگویم
تو را می خواهم
خدا هم خسته شد
از این آرزوی محال