♥♥♥ دلنوشته های سمیرا ♥♥♥

از בل نوشتـ ـہ هایمـــــ ساבه نگـــــذر بـ ـہ یاב בاشتـ ـہ باشـــــ این בل نوشتـ ـہ ها را یکـــــ« בل »نوشتـ ـہ

♥♥♥ دلنوشته های سمیرا ♥♥♥

از בل نوشتـ ـہ هایمـــــ ساבه نگـــــذر بـ ـہ یاב בاشتـ ـہ باشـــــ این בل نوشتـ ـہ ها را یکـــــ« בل »نوشتـ ـہ

ترســ ـــــ

وقتی برای بار اول دیدمت از حرف زدن با تو میترسیدمــــ

وقتی برای اولین بار با تو حرف زدم از اینکه دوست داشته باشم میترسیدمـــــــ

وقتی برای اولین بار احساس دوست داشتن تورو تجربه کردم

از اینکه عاشقت بشم میترسیدمــــــ

و وقتی که دوستت داشتم میترسیدمــــ که از دستت بدم

آره میترسیدم

خیلیم میترسیدم

از اینکه 1 روز بری......دیگه نباشی ......دیگه نداشته باشمت...

از اینکه حتی نگاهت واسه 1ثانیه مال 1کی دیگه بشه میترسیدمـــ

بهم میگفتی بیخودی حساس شدی

اما نه حساس نبودمــــــ ــــــ

از روز اول حتی نگاهت مال نبود......

بهتر که رفتی......

حداقل دیکه نمیترسم بمونی یا بریـــ ـــــــ

به درک که رفتیـــ ــــــ




نظرات 2 + ارسال نظر
سارا یکشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 18:03 http://sky-2012.mihanblog.com/

سلام عسیسم ممنون که خبرم دادی آپیدی

مهربان یکشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 19:19

الان اومدم یه سرک بکشم به وبت.حالم هم خیلی گرفته.من با این پستت اشکم در اومد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد