♥♥♥ دلنوشته های سمیرا ♥♥♥

از בل نوشتـ ـہ هایمـــــ ساבه نگـــــذر بـ ـہ یاב בاشتـ ـہ باشـــــ این בل نوشتـ ـہ ها را یکـــــ« בل »نوشتـ ـہ

♥♥♥ دلنوشته های سمیرا ♥♥♥

از בل نوشتـ ـہ هایمـــــ ساבه نگـــــذر بـ ـہ یاב בاشتـ ـہ باشـــــ این בل نوشتـ ـہ ها را یکـــــ« בل »نوشتـ ـہ

یه نفر

گاهی وقتا
یه نفر ، فقط یه نفر …
باعث می شه که حس کنی
چیزی که تو رو روی زمین نگه داشته
جاذبه ی زمین نیست



++ آهای یه نفر مرسی واس بودنت

بعضیها

بعضیها …
بهتر است در حد یک آرزو بمانند …
برآورده شدنشان …
به بهای شکستن دلت تمام میشود

“جای خالیت

امروز نبودی ،

اما خیلی چیزها بود !

من بودم ،

باران بود ، چتر بود ،

بغض بود

و اینکه همراه همیشگی ام هم بود !

“جای خالیت را می گویم”

قرعه کشی

قرعه کشی تمام شد …
تو به اسم دیگری درآمدی …
تقدیر جای خود …
اما لااقل اسم مرا هم در کیسه ات می انداختی


++ از سنگینی نگاه ، منتظرم ، پنجره ها کلافه اند ،

اگر نمی آیی بگو تا اینقدر پنجره ها را زجر ندهم ، چشم هایم به جهنم

دلــ ــمــ ـــ گــ ر فــ ــتـ ه

امــ ــروز تولــ ــد همــ ـون مخـ ـا طب خاصمــ ــه

کــ ـــ ــسی که این وبلاگــ ــو از روز اولــ ــ واســ ــ اون درســ ـــت کردمــ ـــ

2سـ ــال تمــ ــوم همــ ــه چیم شده بودی

هر چی تو این وبــ ــ میذاشتمــ ــ حرفــ ــای دلم بود

کنــ ــارم بودی امــ ــا 1کی دیگــ ــه تو دلــ ــت بود

لــ ــعنــ ــت به تــ ــو

تــ ــولــ ـدت مبــ ــارک آقــــ ـــا

 7 ــ ــ ـ 2 ــ ــ  1392

ببیــ ــن هنــ ــوز تو لــ ــدتو یادمهــ ــ

اما از امروز دیگهــ ــ تمومــ ـ

The End

دیگــ ــه حق نداری برگردیــ ــ

منم دیگــ ــه واست نمینویسمــ ــ

اگه همــ ــ بخــ ــوام نمیتونــ ــم

چــ ــون

دلــ ــم دیگه مال تو نیستــ ــ


همــ ـه چیــ ــز عوضــ ــ شد جــ ــز تو

عــ ــزیزم از هــ ــمون اول عوضــ ــی بودیــ ــ


 آخــ ـرین پســ ــتمه واس تــ ـو

از این به بعد واس خــ ــودم مینویسـ ـم

بُر

می خواهم خودم و بُر بزنم ،
خــدارو چــه دیـدی ، شـایـد ایــن دســت …
تــو بیــایــی !


++ هی لعنتی

تنهایی...بی تو نه شعر میچسبد..نه مرورخاطره..نه هیــــچ چیزدیگر..من دلـــ ــمـ نفس هایت رامی خواهد.. میفهمی؟؟؟

عمو زنجیر باف

عمو زنجیر باف
: بعـله
زنجیر منو بافتی؟
:بـعله
غلط کردی مرتیکه ی نفهم پشت کوهی  !!


++ بعـــ ـــ لــ هــ

آهـــ ـــــــای

آهـــ ـــــــای
هوای دلم عجیب برایت گرفته !
من و اسمانی از حرف های نگفته !
راستی
جسارت نباشد
تو کی می ایی؟!


++نیومدیم مهم نیسا...زیاد جدی نگیر حرفامو...واس دل خودم مینویسم


آقـــ ـــا

هی
آقـــ ـــا
باز ...
خوابت را دیدم ,
بیا
این بار
تدبیر کن ...
نه ... تعبیر !!!

++این روزها با هر که دوست می شوم احساس می کنم آنقدر دوست بوده ایم
که دیگر وقت خیانت است...

هی لعنتـــــــــــــی...

هی لعنتـــــــــــــی...
بگو تمام تـــــــــو مال مــــن است
دلــــــــم میخواهد
حســـادت کنم به خـــــــودم…


++ حسودم دیگه....

بـوسـ ﮧ

نـ ﮧ حـوصـلـ ﮧ خـوانـدن دارم
نـ ﮧ دیـدن
نـ ﮧ شـنـیـدن
امـشـب بـا من ...
به زبـان بـوسـ ﮧ حـرف بـزن...


++ این 1دونه پستم واسه تنوع

بله دیگهههه

خدایا...
یه نگاه به خط تولید آدم سازیت بنداز!
این آدمایی که ساختی،
لعنتی ها
خیلیاشون
"دل"
ندارن!!!


 ++ بله دیگهههه

لعنتی

دِلَمــ بَرایــــِ آرامِشــــــِ صــــِدایَتــــــ
بَرایــــِ دوستَتـــــ دارَمـ هایتَــــــ
دِلَمــــــ ، بَرایــــِ تـــــو
تَنــــــگ شـُـــدِهــ

++ دلم برات تنگه لعنتی

مرد

-خیلی عذر می خوام،یه سوال داشتم
اگه جسارت نباشه می خواستم بدونم شما تا حالا با مردی ارتباط داشتی؟
-ولله نه بخدا، دروغ چرا، دور از جون شما همشون نامرد بودن!
-؟!!


++ مرد کجا بود بابا

آقازاده

  اینکه ناخن هایم را کوتاه نمیکنم
 دلیل " هپلی " بودن نیست آقازاده
زیر این ناخن ها
غبار تن توست
همان وقت هایی که
اندام دخترانه ام
 مچاله می شد زیر فشار بازوان مردانه ات
و کمرت خراش بر میداشت
زیر لمس ناخن هایم ....


++ یکم عقلتو به کا بندازی به جایی بر نمیخورها

بعضی ها

بعضی ها میتونند خودشون رو گاو فرض کنند !
اما نمیتونند دل ما رو طویله حساب کنند . . . !


++دلم من طویله نیست هر وقت بخوای سرتو مث گاو بندازی پایینو برگردی...

مه

تو می روی
و من پشت سرت مه می پاشم
بگذار جاده ها مه آلود باشند
در مه گرگ ها
خوب سفر می کنند...
خوب شکار می کنند...


++بای بای آقا گرگه

عمیق

ــ نشسته ام....
ــ کجا؟
ــ کنار همان چاهی که تو برایم کندی!
 -عمق نامردی ات را اندازه می گیرم ...

انتظار

گوش به زنگ پستچی ها نباش!
دیگر نامه هایم را
با مهر لبانم
ــ به آدرس چشمانت ــ
  پست نمی کنم

اتفاق

هیچ اتفاق خاصی نیفتاده !
ستون حوادث خالیست . . .
هنوز زنده ام بی تو !
باورت میشود ؟

فاجعه

ببین جانم !
رفتنت
آنقدر ها هم که فکر میکنی فاجعه نیست ها

بارون و کویر

نگات مثل بارون می مونه و قلبم مثل کویر!!
و می دونی که کویر بدون بارون زنده ست !

هههه

پس برو بمیر...

معذرت

ببخشید که ساده بودنم دلتو زد...
ببخش اگر عشق ورزیدنم چشماتو بست...!!!
میرم تا اونا که توانا ترند...
تو رو به پوچ بودنت برسونن!!

معذرت


نفهم

ببین جونم

لزومی ندارد من همونی باشم که تو فکر می کنی...

من همانی ام که حتی فکرش را هم نمیکنی !!
لبخند می زنم فکر میکنی بازی رو بردی...
هرگز نمی فهمی من با هر کسی رقابت نمی کنم... 
درگیر من نشو، همـدم نمیشوم !

اعتراف

شاید بی کس و کار شده باشم
اما هنوز
مثل تو ...
بی همه چیز نشدم !

وقت نشناس

کاش منم مثل گربه ها
با چند لحظه بو کشیدن
می فهمیدم
که هر
آشغالی مثل تو

ارزش وقت گذاشتن نداره!



زد و بند

حاضرم
بـه همه ی کلاغ های دنیا

زیرمیزی دهم!

که قصه ات را

تمام کنند...


بانک اعتماد انسان

هر جا سخن از اعتماد است ،
نام یه آشغالی که از اعتمادم سو استفاده کرده می درخشد....!

هیچ

از قدیم گفتن :
کاچی بهتر از هیچی
یه چیزی شبیه :
هیچکس ؛ بهتر از تو ...

هریییییی

دلم
چشم گذاشته،
زود دلت را
گم و گور کن!!!


سلام

سلامــ ـــ

من اومدمـــــ ـــــــــــــــ

یوهوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو

امروز 1 روزه خاصهـــ ـــ

اوهومــــ ــ

امروز تولدمهــــــ ــــــــــ

بلهـــــ ــــــــ

تولد تولد تولدم مبارکــ ـ ــــــــ

امروز 2تا آرزو خوشگل کردمــــــــــ ــــــ

دعا کنین سال بعد این موقع به هر 2تاشون برسمـــــــ ــــــــــ

دوستتون دارم دوستای گلمـ ــــــــــ

از این به بعد سعی میکنم 1کم شادتر بنویسم البته اگه تونستما قول نمیدمــــــ ــــــــــــ

دیگه برم درس بخونمــــ ــــــــ

دوستتون دارم

سمیرا


بی معرفت

همیشه میگفتی خیالت تخت من وفادارم...
و من چه راحت خیالم را تختی کردم
برای عشق بازی تو با دیگری....

بی معرفت

بی تَنِش

دلم یک جای دنج میخواهد
آرام و بی تَنِش
جایی باید باشد غیر از این کنج تنهایی
تا آدم گاهی آنجا آرام بگیرد
مثلا آغوش تو !

هوای تنت

از بوسه های قلابی تلفنی خسته شدم
از بغل های محکم اس ام اسی
از عشق بازی های داغ چت
از همه خسته ام
تو کنارم باش
هوای تنت کافیه...

“ببین”

حالم از کلمه ی “عزیزم” و “عشقم” بهم می خوره
من رو همون “ببین” صدا کن
بی ریایی شرف دارد به ریا کاری

بارون

بارون چرا اینجوریه آخه ؟

وقتی بارون میاد

یهو شاعر و نویسنده میشی.
عاشق میشی.
هر آهنگی گوش میکنی
یکی میاد جلو چشت.
تنهاییت بیشتر میشه.
بغضت راحت میشکنه !

لامصب چی داره این بارون...

داره بارون میاددددددددد


دعــا

گـفـت دعــا ڪـنـے ، مـے آیــد
گـفـتـم آنـڪـہ بـا دعــا بیــایـد بـہ نفــریـنــے مـے رود ...
خــواسـتـے بیـــایـے ...
بـا دعــا نیــا ...
بــا دلــ بیــ‬ا

نیومدیم به درک


بیزارم

بیزارم از این خواب ها ،
که هر شب مرا به آغوش تو می آورند ؛
و صبح
با اشک ،
از تو جدایم میکنند ...‬

آرام تر

شاید آرام تر میشدم
فقط و فقط ........
اگر میفهمیدی.....
شعرهایم به همین راحتی که می خوانی
نوشته نشده اند...‬

هیییییییییییییییییییی

غمگین ترین جاش
اونجاییه که
کم کم احساس میکنی
چهرش داره از یادت میره ..‬


"بهم گیر نـــــــده

یه وقتــــــایی هم هست
 که جواب همه نگرانیـــات میشــه یه جمله
 که میزنن تو صورتــــت.......
"بهم گیر نـــــــده".......!‬

حسودی

حسودیم می شود به این کلـــمات !
که نگاهت می کنند ...
وقتی با چـشــمانت از رویشان رد می شوی ...
امّـــا من هـــنوز حسرت ِ دیدنت
به دلــــم مانده !!‬

ایمن

وقتی کسی تو را عاشقانه
دوست دارد
شیوه ی بیان اسم تو در صدای او متفاوت است . . .
و تــــو می دانی که نامت در لبهای او ایمن است . . .

دوست داشتنی ترین

مـــرا به اسم کوچکـم که ...

صدا می زنی! ..

لحن صدای تـــو ...
دوست داشتنی ترین ....

صدای عـــالم است

معجـــــزه

دلــــــــم یکــــــــ اتفــــــاق...
نـــــــــــــه!
یکـــــــ معجـــــزه مــــی خــــواهـــد
کـــه ســرم را بــه شـــانـــه تـــــــو بــرســانــد
و ...
بـبــــــــــارم همــــه ی ایـــن روزها را ...!

نـفس

حتے از هَمین راه دور...
شاید تو
سُکـوت میـان کلاممــ ـ ـ بـاشـے...
دیـده نمی شوی!
امـــا مـن، تـو را اِحسـاس مـے کنمـ ...
شایــد تــو...
هَیاهـوی قلبـمــ ـ ـ بـاشـے ...
شنیـده نمـے شوی...
امـا مـن، تـو را نـفس مـے کشمـ ـ ـ ... دیوانه وار


چه سخته ..!

چه سخته ..!
هم ابر باشد !..
هم باران باشد ..!
هم خیابان ِ خیس باشد .
امــــا..
نه تـــــو باشی ..
نه دستی برای فشردن باشد !..
نه پایی برای قدم زدن باشد و ..
نه نگاهـــی برای زل زدن

قبلـــــه گــاه

درست وســـــط پیشــــانـــی ات
می شـــود قبلـــــه گــاه لبـهــای مــــــن
بـــــــوسه هــایـــــم را همان جــا حوالـــــه می کنـــــم

اتفاق

هـــر روز صبــــح . . . . . .
چشمــانــم را باز میکنم و تــــو نیستی . . . . .
این بیرحمانه ترین اتفاق هــر روز مــــن است . . . . . !

پروانگی

به ستوه آمده ام
از این پیله ی تنگ و تاریک !
دلم لک زده برای پروانه شدن
رها کن مرا در هوای خود
بال پریدنم باش
بگذار در هوای تو
پروانگی کنم